توضیحات
همین ابتدا متوجه پارادوکسی می شویم که نگرش ما را نسبت به عقل به کلی تغییر می دهد..
مگر جز این است که تمام انسانها از قوه تعقل خود برای پیشرفت و عدم فریب در تمام ابعاد زندگی بهره برده و آن را سلاحی قوی برای محافظت و دور زدن نیرنگ ها و اتفاقاتی که ناخوشایند آنها است می دانند؟!
غافل از این حقیقت که عقل، اصلی ترین عاملی است که کلاه بزرگی بر سر ما گذاشته و جای حقیقت ها را به کلی تغییر داده است!!
مگر می شود؟!
بلی…
وسوسه های یواشکی عقل بسیار زیرکانه و در عین حال فریبانه است و می تواند کار را به جایی برساند که همین قوه که برای پیشرفت ما در زندگی آمده است، مانع ارتقا و لذت بردن از زندگی شود!
مطالعه قرون وسطی به خوبی این وسوسه را نشان میدهد.
یکی از وسوسه ها این است که به ما می گوید در هر شرایطی تو بهتر از دیگرانی و قویتر از دیگران می اندیشی و…!
این عامل را در تعارضات خود با دیگران به خوبی درک کرده ایم. آنجا که همین مساله، باعث شده تا در روابط درک درستی صورت نگرفته، عصبانی و خشمگین شده، با نظرات مخالف هیجانی و رابطه ها تخریب و باورها از بین رفته است.
حالا متوجه می شویم که این مساله نشأت گرفته از وسوسه عقل است.
از طرفی تا وسوسه عقلی وجود نداشته باشد، هیچ ارتقای آگاهی صورت نمیگیرد.
این چگونه ممکن است؟!