توضیحات
چرا انسانهای خوب
کارهای بد میکنند؟!
آیا انجام کارهای خطا تنها مختص دیگران است و ما مبرا از آن هستیم؟!
پاسخ این سوال در پاسخ سوال بعدی نهفته است..
آیا از داشتن گرگ سیاه درون خجالت کشیده، می ترسیم یا آن را انکار می کنیم؟!
دو گرگ سیاه و سفید را درنظر بگیریم.
درون همه ما این دو وجود دارد..
چگونه؟!
گرگ سیاهِ درون ما همان خشم های ما است، نفرت ها، حسادت ها و هرآن چیزی که از کودکی به ما آموخته اند بایستی نسبت به آنها احساس تنفر داشته باشیم.
آنها را همانند کودکان پرشر و شوری ببینیم که در خانه ها والدین را کلافه می کنند و در اثر این کلافگی، سطح توجه خود را نسبت به این فرزندان کم کرده و باعث بدتر شدن اوضاع می شوند.
گرگ سیاه، بُعد حیوانی و نیازهای سطح پایین تر ما است و گرگ سفید ما همان فرزندان آرام و مطیع ما هستند؛ همان قسمتی در درون که درپی ارتقای آن هستیم.
مشکل اینجا است که همه با گرگ سیاه مشکل داریم و متوجه نیستیم با این عملکرد خود موجبات درگیری دو گرگ را فراهم می آوریم.
نکته اینجا است که بُعد انسانی ما بر اساس بُعد حیوانی ما ارتقا پیدا می کند، پس بایستی به فرزندان پر شر و شور احترام گذاشت.
این احترام اگر شکل نگیرد، فرزندان بازیگوش، به فرزندان مطیع آسیب رسانده، آنها را زخمی و رشدشان را متوقف کرده و اینجا فرزندان آرام ما نیز در پی دفاع از خود، درگیر شده و در پی تقابلی که بوجود آمده،
ناآرام و آماده زخمی کردن دیگران هم می شوند و این می شود که فرزندان خوب نیز، دچار کارهای بد می شوند..
و فرزندانِ ناآرام، همچنان زخمی تر..
و این درگیری ادامه دارد.
درون ما نیز چنین زخمی و ناآرام است
و آماده برای انجام کارهای خطا…
اگر مدیریت این دو گرگ نباشد!